قصه ازدواج آدم و حوا
دخترک مامان حوا
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
صدای دنیا
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دخترک مامان حوا و آدرس samiiira.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 6
بازدید کل : 7553
تعداد مطالب : 4
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
سمیرا

آرشيو وبلاگ
آذر 1391


آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:مامان حوا,بابا آدم,عشق,, :: 12:48 :: نويسنده : سمیرا

 

یکی بود یکی نبودغیر از خدای مهربون یه آدم بود وچند تا فرشته ویه بهشت بزرگ و قشششششنگ پر از میوه های رنگارنگ(ادامه بدم یه بیت شعر میشه واسه خودش)

آقا آدم توی بهشت خدا  واسه خودش خوش میگذروند ولی یه غم تو دلش بود.

اون تنها بود وهم صحبتی نداشت.آدم دلش یه معشوق میخواست,از جنس خودش,معشوقی که روح خدا رو داشته باشه تا عشق الهی رو تو دلش شکوفاتر کنه

خدا جون هم که از احوالات آدم با خبر بود,آستیناشو بالا زدو یه موجود از جنس آدم ولی خیلی زیباتر از اون که همون حوا خانم باشه رو خلق کرد

القصه,این دوتا  همدیگه رو دیدنو یک دل نه صد دل عاشق هم شدن

حالا به نظرتون آقا آدم چجوری پا پیش گذاشت

رفت پیش حوا خانم و گفت :سلام عزیزم من عاشقت شدم ,میشه یه مدت با هم باشیم ,همدیگه رو بهتر بشناسیم بعد که به توافق رسیدیم با هم ازدواج کنیم

نه بابا از آقا آدم بعید بوده

آدم مثل یه پسر خوب رفت پیش خداوگفت:میشه حوا خانم رو به همسری من در بیاری

خدا هم که دید آدم پسر با اخلاق واهل کارو زن  و زندگیه از طرفی حوا هم راضیه ,بله رو گفت واین دوتا جوون به هم رسیدن و زندگی مشترکشون شروع شد

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: